ای مادرعزیز

ای مادر عزیز که جانم فدای تو
قربان مهربانی و لطف و صفای تو

هرگز نشد محبت یاران و دوستان
هم پایه محبت و مهر و وفای تو

مهرت برون نمی رود از سینه ام که هست
این سینه خانه تو و این دل سرای تو

ای مادر عزیز که جان داده ای مرا
سهل است اگر که جان دهم اکنون به پای تو

خشنودی تو مایه خشنودی من است
زیرا بود رضای خدا در رضای تو

گر بود اختیار جهانی به دست من
می ریختم تمام جهان را به پای تو

نگارنده: ابوالقاسم حالت

4 دیدگاه

  1. نوشته سودی در 1 سپتامبر, 2014 ساعت 11:05 ق.ظ | پاسخ

    عالیه مرسی خیلی دوستتون دارم همه خاطراتم زنده شد

  2. نوشته ثمين در 6 ژانویه, 2015 ساعت 2:20 ب.ظ | پاسخ

    من الان برای مامانم خواندم نمی دانم خوشش امد یا نیامد

  3. نوشته مهدیه در 9 فوریه, 2016 ساعت 7:10 ب.ظ | پاسخ

    سلام این شعرمن وبرد به خاطرات نوجوانی.عجب حال وهوایی بود یادش بخیر

  4. نوشته هيوا صفارى پور در 19 نوامبر, 2017 ساعت 12:47 ب.ظ | پاسخ

    سلام من قصه تون رو خیلى دوست نداشتم چون یک زره بى مزه بود❤️❤️❤️❤️

نوشتن دیدگاه

به دلیل استفاده کودکان تمام دیدگاه‌ها پیش از نمایش بازبینی میشوند.
آدرس ایمیل شما نمایش داده نمی‌شود. گزینه هایی که با * مشخص شده اند باید پر شوند.

*
*
این صفحه در مرورگرهای مدرن مانند Chrome، Firefox و Safari بهتر رویت میشود.