مادر بزرگ

مادربزرگ
وقتی اومد
خسته بود

چار قدش و
دور سرش
بسته بود

صدای کفشش که اومد
دویدم

دور گُلای دامنش
پریدم

بوسه زدم روی لُپاش
تموم شدن خستگی هاش

نگارنده: افسانه شعبان نژاد

یک دیدگاه

  1. نوشته نسیم در 6 سپتامبر, 2013 ساعت 4:45 ب.ظ | پاسخ

    دستتون درد نکنه.بعد از چندین سال یه سایت خیلی خوب تو اینترنت پیدا کردم. همه ی اهنگ هاتون عالیه.

نوشتن دیدگاه

به دلیل استفاده کودکان تمام دیدگاه‌ها پیش از نمایش بازبینی میشوند.
آدرس ایمیل شما نمایش داده نمی‌شود. گزینه هایی که با * مشخص شده اند باید پر شوند.

*
*
این صفحه در مرورگرهای مدرن مانند Chrome، Firefox و Safari بهتر رویت میشود.