یه روز من یه بچه ای دیدم
سر دوپاهام خشکیدم
کاسه سوپ سر می کشید
فررر فرررر فرررر
هر چی مامان بهش می داد
می گفت کمه غرغر می کرد
یه متر و نیم لب و لوچشو
این ور و اونور ول می داد
بعد گریه رو سر می گرفت
ورررر وررر وررر
دست چرپ و کثیفشو
با لباساش تمیز می کرد
یه لقمه گنده نون
با انگشت تو لپش می کرد
نجویده قورتش می داد
قورت قورت قورت
گریه می کرد می گفت
مامااان من از اون و از اون می خوام
اینکه دادی خیلی کمه
قد یه چمدون می خوام
یه روز من یه بچه ای دیدم
سر دوپاهام خشکیدم
از روی میزی که چیدن
بی اجازه چیز ور می داشت
کاسه سوپ سر می کشید
فررر فرررر فرررر
هر چی مامان بهش می داد
می گفت کمه غرغر می کرد
یه متر و نیم لب و لوچشو
این ور و اونور ول می داد
بعد گریه رو سر می گرفت
ورررر وررر وررر
بچه ها جون این کارا چقد بده
بچه بی ادب
رده: سروده / ترانه, شنیدارى
خواننده ترانه: آلیس و بلا
5 دیدگاه
وای من اینو کوچک بودم زمان شاه از رادیو ساعت ده صبح گوش میکردم
وااای مادر خدا بیامرزم نوار اینو برامون تو دهه شصت میگذاشت ذوقی کردم الان این آهنگ را دیدم
مادرم مربی مهد کودک بود تو دهه ۶۰ و من شاگردش بودم با صدای زیبایش میخواند برامون و ما با تمام جان گوش میدادیم….روحش شاد
واای،خدای من خاطرات دوران کودکیم زنده شد
این ترانه خیلی قشنگ کودکیم رو برام تدااعی کرد، حس خیلی خوبی داره، صداقت وسادگی کلمات پر معنا ودرکش برای کودکان، سپاس از شما